15 מֶלֶךְ מִזְרָח הדּבְרָןירֵ בְחר מִדִּששָמחְתִי ב iii תוּרָאןכִי למְרוֹת כָל המלְכוּת אֲנִי עֶבֶד לְמֶלֶךְ 2 , آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم خواهمبوسم و عذر قدمش میخاک می نم که ز جور تو بنالم حاشامن نه آ بنده معتقد و چاکر دولتخواهم ام در خم گیسوی تو امید درازبسته آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد و کرد آگاهمو اندر آن آینه از حسن ت صوفی صومعه عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم فت گخوشم آمد که سحر خسرو خاور می با همه پادشهی بنده تورانشاهم ii . 'השומר עליך'גם במובן של iii - מונח המתייחס לארץ מוצאם של העמים התורכיים והלא - ' אןתוּר' . 5לפרטים נוספים על תוּראן ראו הערה . איראנים
אל הספר